میثاق طلبگی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جلسه دوم درس خارج استاد محمد حسن وکیلی

استاد میفرمایند برای ارائه بحث ترتیب منطقی ای به ذهن نمیرسد لذا طرح بحث را بصورت مساله مساله ادامه میدهیم


 

مساله اول:


·       وجوب نسبی به تنهایی در اخلاق و فقه مفید نیست چون محرکیت ندارد در حالیکه اخلاق و فقه میخواهد یک فاعل بالاراده را به سمت انجام یک فعل تحریک کند


o      مثلا اگر بگوییم خوردن دارو موجب سلامتی میشود یا خوردن سم موجب مرگ میشود هیچکدام از اینها به تنهایی محرک انجام فعل برای فاعل مختار نمیشود چرا که اگر بخواهیم بگوییم وجوب نسبی محرک است باید همه جا محرک باشد در حالیکه بالوجدان میبینیم اینچنین نیست


o      بسیاری از بزرگان نیز بر این باورند که وجوب نسبی هویت دستوری ندارد بلکه از مقوله هست و نیستها است



لذا  برای توجیه کردن اخلاق و فقه باید حتما به یک وجوب مطلق هم برسیم نه صرفا به یک وجوب نسبی پس نیازمند باید هایی هستیم که هویت دستوری دارند وصرفا خبر از یک ضرورت طرفینی نمی‌دهد

 


 

 

مساله دوم:

·       آیا وجوب مطلق داریم و اگر داریم مصداق آن چیست؟


 

بیان اول

 

o      برخی توهم کرده اند که وجوب همیشه نسبی است در صورتی که در مقابل برخی بر این عقیده اند که لزوما باید مطلق نیز داریم


o      آنها اینچنین استدلال میکنند که ما در حالیکه میدانیم وجوب نسبی محرکیت ندارد بالوجدان باید ها و وجوب هایی را میابیم که محرک اند


   پس لزوما باید هایی غیر از باید های نسبی وجود دارند

 



بیان دوم

o      وجوب نسبی وقتی مطلوبیت پیدا میکند که غایت ان مطلوبیت داشته باشد مثل :اگر میخواهی سالم بمانی دارو بخور


o      در حقیقت این وجوب مطلوب الغایه  یک کبری دارد و آن این است که من باید زنده بمانم و اگر بخواهم زنده بمانم باید دارو بخورم پس من باید دارو بخورم درحالیکه در واجب نسبی غیرمطلوب الغایه کبری مطلوب وجود ندارد



   در نتیجه وجوب نسبی در کنار یک کبری واجب مطلق است (باید زنده بمانم) که تحریک را نتیجه میدهد والا اگر واجب مطلقی در کنار این نباشد موجب تسلسل میشود و از آنجا که میدانیم تسلسل در اینگونه موارد نیست (ظاهرا چون باید تحریک کنندگی داشته باشد)پس وجود یک واجب مطلق ضروری است

 

 

 

 

 

بیان سوم


o      وجوب نسبی در صورتی محرک است که مطلوبیت لغیره داشته باشد و چون هر مطلوب لغیره باید به یک مطلوب لنفسه برگردد پس ما یک مطلوبهای لنفسه داریم که آنها وجوبهای مطلق اند

  پس برای تولید یک رفتارباید به یک نقطه ای برسیم که یک چیز را بخاطر خودش بخواهیم نه بخاطر دیگری چون اگر بخاطر دیگری باشد این موجب تسلسل میشود و این خواستن هیچگاه به یک رفتار منجر نمیشود



   

بیان چهارم [1]

 

o      ما در گزاره های عرفی خودمان از جملاتی استفاده میکنیم مانند:این کار را باید انجام داد چون مارا به هدف میرساند


o      اگر بخواهیم قائل به قول گروهی باشیم که در فلسفه اخلاق میگویند همه بایدهای اخلاقی حکایت از یک ضرورت نسبی میکند در این صورت در جمله :(عدالت را باید انجام داد / برای رسیدن به سعادت ) بخش اول جمله بدین معنی میشود که عدالت نسبتی ضروری با سعادت دارد



   لذا تعلیل در جمله بی معنی میشود و تعلیل عین معلل میشود و هیچ تنافی ای ندارد درحالیکه وجدانا میدانیم تعلیل و معلل تباین دارند پس باید قائل به وجود وجوب مطلق


 

مساله سوم:

(بحث پیرامون وجوبهای خبری مطلق فردی است)

مطلوب نفسی و ذاتی انسان چیست؟[2]



·       کشف این مطلوب یعنی کشف پایه هایی که رفتار سازند و مبدا افعال ارادی انسان هستند و در صورت عدم وجود این پایه ها شاهد آن خواهیم بود که حرکتی در انسان رخ نخواهد داد


·       شناخت این مطلوب بطور علمی قابل اثبات برای دیگران نیست بلکه هر انسانی باید درون خود را بنگرد و مطلوب ذاتی خود را بیابد لکن قابلیت تنبه برای فهم و درک آن توسط دیگران وجود دارد درست مانند هویت قضایای بدیهی.


·       مطلوب نفسی و ذاتی انسان چیزی جز لذت نیست بدین معنی که تمام تمرکز انسان در طول زندگی اش بر این مبنی است که تحصیل لذت اتم بکند


·       وجوبهای مطلق ریشه در چیزی جز مطلوبیت ندارد 


·       تنها مصداقی که ما بعنوان یک قضیه بدیهی واستدلال ناپذیر در وجودمان داریم این جمله است که ((باید به آنچه لذت اتم است برسم)) حال این لذت یا از منظر شخص یک لذت مادی است یا یک لذت اخروی است مثل کسی که لذت دنیویش را با لذت اتم اخروی عوض میکند

 



 


درباره توجیه رفتار افرادی که به مکاتب الهی اعتقادی ندارند وبااینکه بر اساس اصالت الذت رفتار میکنند ولی ایثار انجام میدهند :


o      گاهی این افعال از ارادی بودن فعل خارج میشوند چون این فعل ارادی است که همیشه بدنبال یک تصدیق به فایده است این گروه از افعال از دایره بحث ما خارج اند چون قابل تشییق اخلاقی یا دستور فقهی نیستند مثل برخی از رفتارهای مادرانه یا برخی از رفتارهای عاشق و معشوق 


o      گاهی انسان یک لذت وکمال موهومی را بایک لذت حقیقی عوض میکند مثلا سربازان دیگر کشورها لذت و کمال غیرواقعی جاودانه شدن نامشان را با لذت حیات عوض میکنند


o      گاهی شخص از نظر فکری به این نتیجه میرسد که این عمل برای او بسیار لذت بخش است مثلا شخصی دارای یک عاطفه شدید است و بادیدن فقر شخص فقیر درد میکشد در اینجا حاضر است پول خرج بکند تا دردی را که از دیدن فقر فقیر تحمل میکرده تحمل نکند این گونه لذتها برخلاف دسته دوم که لذت  و کمال موهوم بود، حقیقی اند و دارای ارزش و کمال واقعی


o      گاهی نیز شخص در تعیین مصداق خطا نمیکند بلکه غفلت میکند

 

    محرکیت ادراکات ما برای افعال ما مشروط به توجه نفس است مثلا کسی که سیگار میکشد بااینکه میداند لذت اتم سلامتی است لکن در لحظه انچنان قوای درونی و نفسانی باو فشار میآورد که از آن ادراکش نسبت به کمال اتم  غافل میشود لذاست که میگویند برای عمل همیشه دانستن به تنهایی کافی نیست بلکه دانستن همراه با تذکر و توجه لازم است

 


ما یک قضیه بدیهیه داریم که پایه تمام اصول اخلاقی است و آن وجوب تحصیل لذت است این قضیه استدلال پذیر نیست و ما کبری ای کلی که اعم از این قضیه باشد و بوسیله آن بتوانیم این قضیه را اثبات کنیم نداریم

 

 

وقتی صحبت از این مساله میشود که اصل و اساس نظام رفتاری انسان طلب کمال و لذت اتم است ممکن است  چنین متصوری پیش بیاید که چنین نظامی نظام اخلاقی نیست بلکه یک نظام خودخواهی است و در نهایت سراز توحش و خصوصیات غیرانسانی در میاورد


·       درحالیکه این تصور اشتباه است چرا که  مفهوم اینکه اصل همیشه طلب کمال شخصی هر فرد است به این معنی نیست که انسان  به هرکس رسید میخواهد او را بنده خود بکند بلکه بدین معنی است که از همه در راستای منافع خودش استفاده میکند


·        یکی از این منافع انسانی حس نوع دوستی است یکی دیگر از منافع انسانی حس انس و الفت گرفتن بادیگران است پس درست است که انسانها برای خودشان و لذت خودشان رفتار میکنند ولی این رفتار لزوما توحش و زورگویی نیست بلکه درغالب موارد مسایلی است رئوفانه و مشفقانه مثل توجه مادر به فرزند و حس نوع دوستی انسانها و ایثار و انس


 

 

 

 

مساله چهارم:

آیا قضیه (باید لذت را تحصیل کرد) یک قضیه خبری است یا انشائی؟



·       این بایدها دو دسته اند هم حالت خبری دارند و هم انشائی

o      باید انشائی: وسیله ابراز[3] لذت و طلب و کشش درونی ما است که بیانگر حال ما نسبت به تحصیل لذت است و گاهی بوسیله امر دستوری این باید را در قالب الفاظ به کار میبریم که در اینجا قضاوتی در کار نیست بلکه صرفا بیان حالت درونی شخص است


o      باید خبری:گاهی از آن باید یک گذاره تصدیقی میسازیم (باید خبری که خبر از علم ما میدهدبدین نحو که من علم دارم که لازم است و باید به دنبال لذت خود بروم)

شاهد آن باید خبری این است که


اولا هیچگاه از ترکیب یک خبر و یک انشاء یک خبر تولید نمیشود بلکه برای تولید قیاسی که نتیجه خبری داشته باشد نیازمند آن هستیم که هر دو مقدمه آن خبری باشند

وثانیا مایقینا قیاساتی داریم که از یک صغری خبری بایک کبری بایدی تشکیل میشود و نتیجه خبری قابل صدق و کذب و بحث  برای ما افاده میکند


ماعلاوه بر باید های انشائی[4] که قابل بحث و صدق و کذب نیستند بایدهایی خبری[5] نیز داریم  که همراه با صغری خبری قضیه خبری را نتیجه می‌دهد

 

 

 

 

 

 

 



[1] این بیان در جلسه سوم مطرح شده است

[2]چیزی که انسان به تنهایی آنرا میخواهد

[3] و نه خبر دادن

[4] بایدی برای بروز حال درونی

[5] باید هایی از سنخ علم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی