میثاق طلبگی


 بسم الله الرحمن الرحیم

تا به اینجا سه نوع اعتبار را برسی کردیم

1.اعتبارات شخصی قبل الاجتماع

2.اعتبارات شخصی بعد الاجتماع

3.اعتبارات عمومی

برسی بیشتر پیرامون حقیقت اعتبارات عمومی

 بسم الله الرحمن الرحیم

تا به اینجا سه نوع اعتبار را برسی کردیم

1.اعتبارات شخصی قبل الاجتماع

2.اعتبارات شخصی بعد الاجتماع

3.اعتبارات عمومی[1]

برسی بیشتر پیرامون حقیقت اعتبارات عمومی

وقتی شخصی میخواهد یک اعتبار عمومی جعل کند مراحلی را میگذراند

1.جعل شخصی:یک وجود فرضی برای طبیعتی حقیقی نزد خودش خلق میکند

2.اعتبار شخصی خودش را ابراز کرده است

3.پذیرش اعتبار جاعل توسط دیگران


خلق یک چیزی در عالم اعتبار به چه معنی است؟[2]

حقیقت مساله این است که ما وعائی به نام وعاء اعتبار که بخواهد چیزی بنام اعتبار در ان باقی باشد نداریم بلکه انچه واقعا هست این است که انسانها در نفس خودشان مصداقی خلق میکند و مادامیکه ان شخص هست ان مصداق فرضی هم در نفس او هست [3] ولی در اعتبارات عمومی قوامش به وجود ان مصداق فرضی در اذهان افراد جامعه است [4]

 

تعریف اعتبار قسم سوم(جعل)

ابراز اعتبار نفسانی به قصد اینکه دیگران هم این اعتبار را بپذیرند[5] و به ان ترتیب اثر بدهند را جعل کردن گوییم که اگر درجامعه مورد پذیرش واقع  شد میگوییم معتبر در ظرف اجتماع محقق شد وجعل مفید است والا تنها در نفس جاعل تحقق یافته است وجعل مفید نیست[6] لکن باز هم جعل صورت گرفته است

 

برسی رابطه اعتبار و معتبَر

اصولیین میگویند رابطه اعتبار و معتبر ایجاد و وجود است و به صرف اعتبار معتبر بوجود میاید

گرچه اعتبار آنی است و بعد الآن اول از بین میرود ولی معتبر باقی است اشکالی بوجود نمیاید زیرا

دراعتبار به معنی اول و دوم منظور از اعتبار اعتبار نفسانی است و معتبر آنها رابطه شان ایجاد و وجود نیستند زیرا ما صورتی را در نفسمان بوجود میاوریم ومادامیکه ما میخواهیم این صورت در نفسمان موجود است حال یا به ان توجه تفصیلی میکنیم یا خیر و ان را در حافظه ثبت میکنیم پس در اینجا علت حدوث اعتبار نفس است و علت مبقیه خود نفس است

لکن در اعتبار به معنی سوم [7] حقیقت آن اعتبار پذیرش قلبی و نفسی مردم جامعه است وتاجاییکه کلام قانونگذار و واضع در نسلهای بعدی نفوذ دارداین فرد در نفوس نسلهای بعدی هست پس در اینجا رابطه اعتبار و معتبَر ایجاد و وجود نیست بلکه اعتبار در جعل یکی از اجزای بوجود امدن قانون و مجعول است وقوام ان مجعول به کسانی است که این کلام جاعل در نفس انها نافذ است [8]

قوانین یک طرفه

برخی از قوانین هستند که قوام آنها به دست یکنفر است که احتیاجی به پذیرش دیگران ندارند [9] وخود قانونگذار عقوبت کننده طرف مقابل است حال چه طرف مقابل ملتزم به این قانون باشد چه نباشد[10]برخلاف اعتبار ملکیت و زوجیت که حتما قبول طرف مقابل لازم است

 

سوال:ایا در نامگذاری اعتبار کردن رخ میدهد یا خیر؟اگر اعتبار است محتاج پذیرش است یا خیر؟

استاد میفرمایند اولا اصلا ضرورتی ندارد که اعتباری در کار باشد لذا نامگذار لزومی ندارد که جعل کند بلکه صرف اخبار کردن او هم کافی است [11] همچنین اگر نامی برای فرزند انتخاب کرد و گفت من نام علی را برای او برمیگزینم و میپسندم بازهم این اعتبار نیست چراکه انتخاب مساله ای جدای از اعتبار است

گرچه نام گذاری میتواند اعتبار هم باشد و نامگذار اعتباری در نفس خویش انجام میدهد سپس انرا ابراز میکند لکن این برای اسم گذاری کافی نیست [12]زیرا اسم گذاری مربوط به مرحله دلالت است و دلالت برای ارتباط جمعی است [13] پس تا دیگران این اعتبار شخصی و نفسانی را به رسمیت نشناسند دلالت حاصل نمیشود

حال برخی از بزرگان چون دیده اند اعتبار اولیه جاعل به تنهایی دلالت حاصل نمیکند لذا قایل به نظریه ای بنام نظریه تعهد شده اند و گفته اند تا تعهد و التزام نباشد وضعی حاصل نمیشود تااینجا ظاهر امر مشکلی ندارد لکن مشکل انجاست که این بزرگواران درباب حقیقت وضع چون در دیدشان اعتبار کافی نبود فرموده اند الوضع لیس اعتبارا بل هو تعهد  درحالیکه حق این است که باید بگویند در وضع تعهد هم داریم چون وجود تعهد و اعتبار باهم تنافی ندارد بلکه در حقیقت دوپله هست بصورتیکه در یک پله  یک شخص اعتبار میکند و گاهی اعتبار هم نمیکند بلکه فقط پیشنهاد میدهد و در مرحله دوم دیگری طبق این اعتبار ما تعهد قلبی حاصل میکند وملتزم میشود سپس دلالت حاصل میشود[14]

برسی وتبیین نظریه تعهد

تعهد در لغت:از باب تفعل است و ظهور در یک فعل اختیاری دارد به نحوی که مثلا من تصمیم میگیرم نسبت به یک چیزی وفادار(ملتزم) باشم

حال با برسی مباحث و مطالب مطرح شده در کلام قائلین به تعهد در میابیم که منظور انها از تعهد معنی لغوی ان نیست بلکه

اولا مطلبی است اعم از تعهد[15] آگاهانه و ناخودآگاه [16]

ثانیا قایلین به تعهد یک نامگذاری انجام داده اند و اسم این تعهد را وضع گذاشته اند که این نامگذاری یکسری اثاری به همراه داشته است



[1] همان اعتباری که در علم اصول به آن جعل میگوییم

[2] وعاء اعتبار کجاست؟

[3] این وعاء اعتبار شخصی بود

[4] کسی که اعتبارش مبدا برای اعتبار دیگران است را جاعل گویند

[5] برخلاف اعتبارات نوع اول و دوم مثلا در استعاره کسی داعیه ندارد که دیگران بخواهند پذیرش کنند مثلا زید را به عنوان مصداقی از اسد لکن بیان کننده ان استعاره قصد دارد این اعتبار خود را در ذهن دیگران صرفا منقش کند

[6] در دیگر انواع اعتبار گاهی ابراز هم میکنیم لکن نه به نیت پذیرش دیگران وگاها چه  بسا اصلا ابرازی وجود نداشته باشد و اصلا چه بسا شخص خودش متوجه اعتبار کردنش ولو در نفس خویش نباشد مثلا افراد عادی نمیدانند نسبتی که بین خود ووجوب فعلی برای خود میدهند اعتبار کردن است

[7] جعل

[8] اجبارا یا اختیارا

[9] مثل احکام تکلیفی که جاعل قدرت بر جزا دارد

[10] در اینجا بقاء قانون به خود جاعل است

[11] مثلا بگوید بنظر من اسم مناسب برای این فرزند علی است

[12] چراکه در نفس جاعل تسمیه بوجود امد لکن دلالت هنوز حاصل نشده است

[13] این غیر از مساله ای است که میگوید استفاده از بشقاب ممنوع است

[14] پس رابطه شد حاصل مجموع اعتبار یا انتخاب بعلاوه تعهد و التزام وباید توجه داشت اعتبار و تعهد قسیم یکدیگر نیستند

[15] التزام قلبی گرچه آن معهود به مرحله عمل هم نرسد

[16] ناخود آگاه مثل مواردیکه ما اصلا برای خود درمقابل قانونگذار شانی قایل نیستیم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی